هنر چانهزنی ایرانیها/ معامله «حضرت عباسی» چهجوری است؟
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۱۷۹۹۶
گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: چانهزنی در گذشته در اینحد رواج داشته که «کلارا کولیور رایس» انگلیسی گفته چانهزنی بهجز برای قیمت کالاهایی مثل نان و قند که نرخ ثابت و دولتی داشته برای هر کالای دیگری متداول بوده است. وی که در اواخر دوره قاجار به ایران آمده بود خرید در بازارهای ایران را هنر به شمار آورده و هنر چانهزنی را مختص ایرانیان دانسته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فروشنده بهایی را برای کالای خود پیشنهاد میکند که بیشتر از قیمت منصفانه آن است. خریدار میخواهد کمترین قیمت را بپردازد. این جریان چندان ادامه مییابد تا معامله با بهایی میان نظر آن دو صورت پذیرد.
فروشنده پس از فروش، همیشه مدعی است که بهای خریدش بیش از این مقدار بوده و جنس را هدیه و تقریبا مفت دادهاست. خریدار نیز ادعا میکند که کالا بیارزش است و به مفت هم نمیارزد، اما وقتی راه خود را پیش میگیرد از خریدش راضی است و به خود میبالد».
سرم را بشکن، نرخم را نشکن!
در گذشته که چانهزدن عادتی معمول بوده و مردم برای خرید و فروش، مَثَل هم داشتند که «تا چانه نزنی حلال نمیشود»، یک نوع چانهزنی هم بوده که دیگر آخرش بوده و اینطوری بوده است: «جریان طولانی چانهزنی در بازار، عبارت مصطلح چانهبازاری را در محاوره مردم بهوجود آورده که مراد از آن چانهزدن طولانی و خستهکننده بهشیوه بازاریهاست». معلوم است که چانهزنی با مشتریان گاهی موجب خستگی میشد و مورخان نوشتهاند: «اغلب کاسبها بهسبب چانهزدن زیاد با چانهزنها، وقتی که شب به خانه برمیگشتند خسته و کوفته بودند». چاره کار هم این بود: «گاهی کاسبهای بیشتر شهرهای ایران برای رهایی از جریان طولانی و خستهکننده چانیزنی این عبارت را که بهصورت مَثَل هم درآمده است، به کار میبرند: سرم را بشکن، نرخم را نشکن... گاهی نیز عبارت: قیمت مقطوع، چانهزدن ممنوع را که با خطی خوش نوشته شده بود در محل کسب خود مقابل چشم مشتری میآویختند».
طرف دیگر ماجرا خریداران بودند که از چانهزدن لذت میبردند و یک دیپلمات خارجی که در عهد ناصری در ایران بوده درباره چانهزنی برای خرید صنایع دستی چنین نوشته است: «چانهزدن با این دلالها خستهکننده و درعینحال سرگرمکننده است. اینها معمولا خوشاخلاق و پرحوصلهاند و اگر پس از یک ساعت چانهزدن و چند بار بستن و باز کردن کالای مورد معامله، نتوانند آن را بفروشند رو ترش نمیکنند و اخمهایشان را در هم نمیکشند».
معامله «حضرت عباسی»!
درباره چانهزنی جالب اینجاست که چون رفتاری عادی و روزمره میان ایرانیان بوده شاید خودشان به آن توجهی نداشتند ولی سیاحان خارجی بسیار با نکتهسنجی به این رفتار ایرانیان نگاه کردهاند و نوشتهاند: «چانهزنی نهتنها برای خرید کالا و نظایر آن به کار میرود بر سر کرایه اسب و قاطر نیز رواج دارد» و نوشتهاند: «در پرداخت حقالقدم طبیب برای آوردن او به سر بیمار نیز چانه میزدند و تا نصف مبلغ، تخفیف میگیرند» و نوشتهاند: «چانهزنی تنها در میان قشر پایین اجتماع متداول نبوده بلکه در قشر بالای جامعه نیز رایج بوده است، مثلا اربابان، نوکران خود را برای خرید کالا میفرستادند و به آنها سفارش میکردند که حتما چانه بزنند» و نوشتهاند:«[در زمان فتحعلیشاه قاجار] چهبسا شخص پادشاه که بر روی تخت سلطنت به معامله جواهرات و منسوجات مبادرت میورزید در باب قیمت آنها به چانهزدن هم میپرداخته است».
«ژان دیولافوا» هم نوشته است: «فروشنده قیمت کالا را...۳ برابر ارزش واقعی آن تعیین مینماید و خریدار بهای واقعی را پیشنهاد میکند. درصورتیکه هر دو تا حدودی میدانند که بهای واقعی آن چقدر است. بالاخره بعد از چانهزدنهای فراوان، معامله را با چند شاهی کموبیش انجام میدهند».
وقتی فروشنده همان اول کار قیمت واقعی کالا را مشخص نکند، ممکن است با وجود چانهزنی باز هم رسیدن به قیمت واقعی سخت باشد و گاهی اینطوری هم میشد: «روند چانهزنی تا جایی پیش میرفت که مشتری گاهی صدایش را بلند میکرد، گاهی گلایه و گاهی التماس میکرد، گاهی کسی را واسطه قرار میداد، گاهی نیز پول نقد را میآورد و به رخ فروشنده میکشید تا او را ترغیب به فروش کند». در این شرایط ممکن بود معامله «حضرت عباسی» شود، یعنی اینطوری شود: «گاهی فروشنده بهای کالا را حضرت عباسی میکرد، یعنی با حکمیت حضرت عباس (ع)، قیمت خرید کالا و میزان سود را به مشتری میگفت و مشتری بر مبنای باور مذهبی، آن را میخرید، با این اطمینان خاطر که مغبون نشدهاست».
کار که رسید به چانه، عروس را ببین به خانه!
دامنه چانهزنی در سنتهای ایرانی گستردهتر از اینحرفهاست؛ درامور مربوط به ازدواج نیز چانهزدن مرسوم بوده و چنین بوده است: «چانهزنی برای همسرگزینی و موضوعات مربوط به مهریه، لباس و زیورهای عروس، خرج مطبخ و جز اینها در همه شهرها و روستاهای ایران رواج کلی دارد. همه این موارد با چانهزنی مختصری مورد قبول طرفین واقع میشود...
در امور همسرگزینی، خانواده دختر شرایطی را پیشنهاد میکنند و داماد یا همه این شرایط را میپذیرد یا تغییراتی در آن میدهد و گاهی جنبه چانهبازاری به خود میگیرد و خانواده عروس بهقول معروف به مرگ میگیرد تا داماد به تب راضی شود...
در همه جای ایران و در میان همه خردهفرهنگها میدانستند و هنوز هم میدانند که وقتی پدر و مادر دختر اجازه بحث و چانهزنی را دادند یعنی رضایت حاصل، و کار تمام است و مَثَل کار که رسید به چانه، عروس را ببین به خانه، که تقریبا در همه جای ایران رواج دارد از همینجا سرچشمه میگیرد».
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: چانه زنی ایرانی دوره قاجار قیمت تاریخ ایران تاریخ قاجار نوشته اند حضرت عباسی برای خرید چانه زدن چانه زنی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۱۷۹۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیفتگانِ آن عارفِ عاشق/ ایرانیان زیادی مرید و دلبسته امام صادق بودند، از عطار و بایزید بسطامی تا جابر ابن حیان
میگویند یک بار به فارسی سخن گفته بود: هر که درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد. ایرانیان نیز این جمله فارسی امام را یادداشت کرده بودند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امام جعفر ابن محمد (ع) در صد و سی و ششمین سالروز ولادت پیامبر (ص) در شهر مدینه به دنیا آمد. پدرش امام محمد باقر (ع) و مادرش اسما امفروه بود.
۱۲ ساله بود که پدربزرگش امام سجاد (ع) به دست امویان به شهادت رسید. از سنین نوجوانی به واسطه نقل روایات صحیح از پیامبر در میان مردم به صادق، فاضل و طاهر لقب گرفت. نوشتهاند که او مردی کوتاه قد، دارای موهایی سیاه و پرپشت، بینی بلند و صورتی سفید و خالی بر گونه بوده است.
امویان اساسا حکومتی نژادپرست بودند و اقوام غیرعرب را تحقیر میکردند. در این میان ایرانیان دودسته شدند. عدهای دنبال درگیری مسلحانه با امویان رفتند. در این تاریخ زید ابن سجاد (ع)، عموی امام صادق و پسرش یحیی با حمایت ایرانیان قیام کردند. هر دو شکست خوردند. سر زید در کوفه از تنش جدا شد و یحیی نیز در خراسان و حوالی افغانستان کشته شد.
تعداد زیادی از ایرانیان نیز به پیروی از امام صادق (ع) تلاش کردند از طریق افزایش علم و آگاهی مبارزه کنند. نوشتهاند امام ششم، ۳۷۵۰ شاگرد داشت که اکثر آنان ایرانی بودند و برای او سوغاتی ایرانی میآوردند. حضرت صادق (ع) در حدیثی گفته بود: پشت کردن مردم عرب به قرآن تحقق یافت و خداوند به جای آنها ایرانیها را فرستاد. آنها نیز از جان و دل اسلام را پذیرفتهاند.
میگویند یک بار به فارسی سخن گفته بود: هر که درم اندوزد، جزایش دوزخ باشد. ایرانیان نیز این جمله فارسی امام را یادداشت کرده بودند.
از شاگردان ایرانی بزرگ امام صادق (ع) میتوان به جابر حیان اشاره کرد که در خراسان به دنیا آمد و در ایلام از دنیا رفت. غربیها او را پدر علم شیمی و با نام Geber میشناسند. او آنقدر تحت تاثیر امام بود که در ابتدای تمام مطالبش نوشته است آنها را از استادش جعفر صادق آموخته است.
ثابت ابن دینار، ابوحمزه که بیشتر با دعای ابوحمزه ثمالی او را میشناسیم، زرارة ابن اعین و عمران ابن عبدالله اشعری که اهل قم بود از دیگر شاگردان ایرانی امام صادق (ع) بودند. امام ششم، فقه مدون شیعه را بنیان گذاشت و شاگردان او را در سرتاسر بلاد اسلامی با نام جعفری میشناختند.
شاعران و عارفان بزرگ ایرانی، چون عطار نیشابوری و بایزید بسطامی نیز خود را مرید و پیرو جعفر ابن محمد (ع) میدانستند.
عطار نیشابوری در کتاب مشهور خودش، تذکرةالاولیا نوشته است: «آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوهی دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر الصادق رضی الله عنه.
گفته بودیم که اگر ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت. این کتاب شرح اولیاست که پس از ایشان بودهاند. اما به سبب تبرک به صادق ابتدا کنیم.
اگر تنها صفت او گویم به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بیتکلف به کمال بود و قدوه جمله مشایخ بود و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام و هم اهل ذوق را پیشرو و هم اهل عشق را پیشوا، هم عباد را مقدم هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق و هم در لطایف تفسیر و اسرار بینظیر بود.»
عارف نامدار ایرانی بایزید بسطامی نیز از قرار معلوم مرید و شاگرد امام صادق بوده و در مدینه خدمت ایشان رسیده است. عطار در کتاب خودش میگوید امام صادق (ع) پس از مدتی که بایزید مراتب کمالات عرفانی را نزد او به اتمام رساند او را به بسطام بازگرداند و به دلیل علاقهای که به بایزید داشت یکی از پسرانش به نام محمد را نیز همراه او فرستاد. محمد در بسطام زودتر از بایزید درگذشت و بایزید بسطامی وصیت کرد پیکر او را در صحن امامزاده محمد به خاک بسپارند.
در اواخر عمر امام صادق، به دستور منصور دوانیقی خانه امام را آتش زدند و کمی بعد در شوال سال ۱۴۸ امام صادق از این جهان کوچ کرد. مورخان شیعه و سنی اطلاعات دقیقی از شهادت او ثبت نکردهاند و به همین علت برخی از علمای بزرگ شیعه، چون شیخ مفید معتقدند ایشان وفات کرده و به شهادت نرسیده است. ایشان به دلیل سن طولانیاش به شیخالائمه مشهور است.